افکار در ذهن افراد مختلف میاد. افراد مضطرب چگونه اند؟مثلاً وقتی احساس ترس از افتادن از ارتفاع می کنید. خیلی ها این فکر را می کنند. ولی آنهایی که اضطراب و یا حساسیت بیشتری به این فکرها دارند احساس ناخوشایندتری می کنند.
افراد مضطرب چگونه اند؟
حالا بیاید تصور کنید که توی خیابان ایستاده اید و خیلی از افکار در اطرافتان در حال حرکت آرام هستند. بعضی هاشون در مورد خودتون بعضی هاشون هم در مورد خیلی چیزهای دیگر. حال به یکی از فکرهایی که در اطرافتان هستند دقت کنید. فکره براتون پررنگ تر میشه . اوناهایی هم که بهش توجه نمی کنید می بینید که به سرعت از اطرافتان حرکت می کنند. وقتی روی فکر خاصی متمرکز می شوید. مرتبا از اون فکره به فکر بعدی شبیه به فکر قبلی منتقل می شوید. حالا این وسط شاید به طور ناخواسته یه فکری براتون بیاد جلو و هی مرتبا جلوتون حرکت می کند. منتظر است که شما ازش بترسید. افکاری هم که توی ذهن می آیند می تونید روش متمرکز بشید. و هی شاخه و برگ بگیره و جز یک فکر خاصیت دیگری هم ندارد.
اثرات اضطراب در افراد
حالا افکار ناخواسته که شاید برای افراد مضطرب حساس تر میشه این است که به راحتی از آن نمی گذرد. این افکار در حال حرکت هستند شاید حتی بعضی از وقت ها احساس گریه کردن بهتون دست بده. اضطراب یک استرس عاطفی و فیزیکی قوی ایجاد میکند. که ما اغلب قادر به مقابله با آن نیستیم. میتواند منجر به مسائل مختلفی مانند حملات اضطراب یا احساسات غمگینی عمیق شود که از طریق اشک ابراز میکنیم. افسردگی همچنین میتواند دلیلی برای گریه کردن باشد. یا بهتر بگوییم احساس غم و اندوه عمیق، پوچی و ناامیدی از جمله علائمی است که میتواند نوعی افسردگی را شناسایی کند و به راحتی منجر به گریه شود.
احساسات همیشه راهی برای ظهور پیدا میکنند. از طریق نوعی روان تنی یا شاید از طریق حملات گریه، ظاهراً بدون دلیل، اما همیشه زمانی ظاهر میشوند که ذهن شما تداعی میکند. سرکوب احساسات میتواند منجر به پردازش نکردن آنچه تجربه کردهایم شود. در نتیجه باعث میشود که آنها به طور مداوم در زندگی ما حتی ناخودآگاه حضور داشته باشند.
روشهای مواجهه با اضطراب
چرخه قاعدگی و هورمونها میتوانند زمینه ساز گریه یا بطور کلی نوسانات خلقی در طول دوره چرخه شوند. کلا افکار ترس و اضطراب مشکل بزرگ نیست بلکه مشکل اصلی عکس العمل ما به آن است. افکار میاد و میره این واکنش ما می تونه تعیین کننده باشه. می تونه هی بهش قدرت و اثر بخشی بیشتری بده. تنها موردی که برای حلش هست وقتی میاد طرفتان قبولش کنید و فکرتان را به یک سمت دیگر منحرف کنید. به چیزهای دوست داشتنی دیگری که دوست دارید. حالا این فکر خوب براتون پررنگ تر میشه و براتون فکرای بهتری دیگری می آورد.
وقتی شادی وجود دارد. فرد باید نسبت به آن بسیار دقت کند تا بیشتر در او ریشه کند. وقتی خوشحالی هر کاری برای ابرازش بکن. زیرا اگر خوشحالی ابراز نشود هرگز ریشه نخواهد کرد. زیرا هر آنچه که بروز می دهی عمیق ریشه می کند. هر آنچه که آشکار کنی. بیشتر شروع به جاری شدن می کند. وقتی خوشحالی سهیم کن. تا جای ممکن آن را به افراد بیشتری بده. گویی پول ذخیره کرده ای وقتی لازم داری برمی گردد. پس وقتی پول داری آن را به افراد زیادی بده. به آشنا به غریبه به دوست به دشمن آن را سهیم کن. اما برعکس عمل میکنن.
وقتی بدبختند آشکارش می کنند. درباره بدبختی شان زیاد حرف می زنند. درباره بیماری و شکستشان. اما آوازشان را بروز نمی دهند. مردم در بیان بدبختی شان چنان ماهر هستند که آدمی شگفت زده می شود. وقتی موضوع بیان بدبختی پیش می آید همه شاعر می شوند.