بسیاری از اوقات سخنان بسیار ساده و ابتدایی پدر و مادرمان در ما تاثیر گذارده اند. می گفتند «رختخوابت را مرتب کن » یا « اتاقت را مرتب کن ». «اسفناجت را بخور.» تا شاید با این معیارها دوست داشته شویم. بدون اینکه خواسته باشید. در ذهنتان چنین نقش بسته که تنها در صورتی مورد قبول خواهد بود که کارهای مشخصی را انجام دهید. معیارهای پذیرش در جامعه چیست؟
معیارهای پذیرش در جامعه
آموخته ایم که محبوب و مقبول واقع شدن مشروط به شرایطی خواهد بود. اما این وضعیت تنها ناشی از فکر شخص دیگری است. درحالی که شاید با عمق وجود شما و ارزش های مورد قبول شما ارتباطی نداشته باشد. در نتیجه این تصور حاصل می شود که تنها در صورتی که این کارها و اعمال خاص را انجام دهید مورد پسند دیگران واقع می شوید و حق زیستن دارید. در غیر آن هیچ. حتی اجازه ی وجود داشتن هم ندارید. این سخنان بسیار ساده و پیش پا افتاده همان است که من از آن به گفتگوی درونی تعبیر می کنم. در اصل همان روشی که ما با خودمان ارتباط برقرار می کنیم.
اصلاح گفتگوی درون
لحن و چگونگی گفتگوی درونی بسیار با اهمیت است. زیرا زیربنا و اساس لحن و ترتیب صحبت ما با دیگران را تشکیل می دهد. این فرآیند فضایی در ذهن ایجاد می کند که شکل دهنده ی برخوردها و تجربیات ما از زندگی است . اگر زندگی خود را کم اهمیت جلوه دهیم. دنیا برایمان کوچک خواهد شد. اما اگر خود را دوست داشته باشیم و خویشتن را ستایش کنیم. زندگی به لحظاتی جذاب و زیبا تبدیل می گردد.
اگر زندگی ما فاقد خوشی و شادمانی است یا اگر احساس می کنیم نیازهایمان برآورده نمی شوند و حس عدم رضایت از جانب زندگی به ما هجوم می آورد مقصر دانستن والدین و دیگران و گفتن اینکه همه چیز تقصیر آنهاست، آسان اما بی فایده است . ادعا کردن و دیگران را مقصر دانستن مشکل را حل نمی کند. بلکه سبب آشفتگی، تشویش و سردرگمی بیشتر خواهد شد. تقصیرکار شمردن، آزادی به ارمغان نمی آورد.
قدرت عظیمی در کلمات ما وجود دارد.
قدرت ما از مسئولیت پذیری ما در زندگی حاصل می شود. البته به نظر ترسناک می آید که ما مسئول تمام و کمال زندگی خویش باشیم. ولی در هر صورت چه بپذیریم و چه نپذیریم این واقعیت وجود دارد. اگر بخواهیم مسئولیت زندگیمان را در دست بگیریم. ملزم هستیم که مسئولیت زبانمان را نیز تقبل کنیم. کلمات و جملاتی که به کار می بریم مبین امتداد و رسائی افکار ما هستند. پس یکی از ابزار فهم میزان مسئولیت پذیر بودن افراد چگونگی استفاده آنها از زبانشان است.