نقش کودکی در رفتار ما چیست؟ رفتارهایی که ما انجام میدهیم برگرفته از خودآگاه و ناخودآگاه ماست و گاهی این دو بر خلاف هم عمل میکنند. تعارضات روانی ما از همین اختلاف شروع میشود. گرایشهای پنهان ما در ناخودآگاه ما قرار دارد و گاهی با وجود اینکه یک رابطه بد را نمیخواهیم. اما امیال ناخودآگاه ما به سمت آن کشش دارد!
نقش کودکی در رفتار ما چیست؟
ما در دوران کودکی نیاز داریم که والدین رابطه خوبی با ما و با هم داشته باشند. این نیاز اگر تامین نشود ما احساس امنیت نمیکنیم. کسانی که پدر و مادر آزارگر یا سرد و طرد کننده داشتهاند. یکی از ذهنیتهایی که در آنها شکل میگیرد این است که من خوب و دوست داشتنی نیستم. این حس بد و دوست داشتنی نبودن باعث میشود که این افراد، بیتوجهی دیگران را عادی فرض کنند یا برای گرفتن عشق، خودشان را به زحمت بیاندازند. این افراد، حتی تحقیر و آسیب دیگران را نوعی نوازش و توجه حساب میکنند و خود را شایسته یک رابطه خوب و ارزشمند نمیدانند.
نقش کودکی در بزرگسالی
وقتی کودک با احساس ناامنی و طردشدگی، بزرگ شده باشد. حتی اگر در بزرگسالی وارد رابطه عاطفی سالم شود آن را باور ندارد و فکر میکند قصد سوء استفاده از او دارند. اگر والدین هم رابطه خوبی با هم نداشته باشند کودک ممکن است یکی از طرفین رابطه را در روابط عاطفی خود بازسازی کند.
پس ممکن است به دنبال فردی آزار دیده برود و خودش در نقش آزارگر یا ناجی باشد و یا به دنبال فردی آزارگر باشد و خود، نقش والد آزار دیده خود را بازسازی کند. فرد با رفتن در نقشهای قربانی، ناجی یا آزارگر، باعث میشود که خشونت یا سوءاستفاده در رابطه ادامه پیدا کند و خودش آگاه از ناسالم بودن رابطه نباشد.
آسیبهای کودکی و شکل گیری طرحواره ها
آسیبهایی که ما در کودکی دیدهایم ممکن است به ما طرحوارههایی نیز داده باشند که قضاوت ما را از خودمان، دیگران و دنیا تحت تاثیر قرار میدهند. ما با روابطی که برقرار میکنیم این دیدگاه تحریف شده و تجربیات ناگوار کودکی را بازسازی و تکرار میکنیم. تا همچنان تله یا طرحواره ما تکرار و تقویت شود. درست است که کودکی بر ما تاثیر گذاشته است. اما ما قربانی تکرار کودکی خود نیستیم و میتوانیم آنچه تاکنون باور کردهایم را دگرگون کنیم.
آگاهی از وجود تله ها
تا وقتی که شما عمیقاً اعتقاد دارید که تله شما درست و حقیقت مطلق است. تله شما تغییر نمیکند. بنابراین لازمه تغییر تلههای شما این است که ابتدا نسبت به وجود آنها آگاهی پیدا کنید و سپس در مورد چگونگی آنها، ریشههای پیدایش و ارتباط آنها با مشکلات فعلی بیاموزید. زمانی که پی به وجود تلهها میبرید. میتوانید اعتبار و درستی آنها را بصورت منطقی، زیر سوال ببرید. این کار باعث میشود تلهها را ذاتی، به خود چسبیده و غیرقابل تغییر ندانید.
میتوانید لیستی از شواهد مخالف و موافق تله، تهیه و آنها را با هم مقایسه کنید. مثلا اگر تله رهاشدگی دارید و تا الان فقط به شواهدی که شما را ترک کردهاند توجه داشتهاید؛ این بار به شواهد مخالف، توجه میکنید و استدلالهای غلط خود را شناسایی میکنید. یا مثلا اگر تله نقص و شرم دارید با بررسی مواردی که گواه موفقیت، قابلیت و توانایی شماست؛ به این نتیجه میرسید که شما ذاتا شکست خورده یا معیوب نیستید! البته حتی اگر در زمینههایی نیز واقعا شکست خوردهاید؛ میتوانید انتظار شکست خورده بودن را در ذهنتان به چالش بکشید. در صورت نیاز، از یک درمانگر در مرکز مشاوره روان نگاره کمک بگیرید.