Skip to main content

شب ادراری، ادرار غیر ارادی است که در شب هنگام خواب پس از سنی که فرد باید بتواند مثانه خود را کنترل کند اتفاق می افتد. شب ادراری می تواند نشانه ای از مشکلات کنترل مثانه مانند بی اختیاری یا پرکاری مثانه. یا مشکلات ساختاری شدیدتر مانند بزرگ شدن پروستات یا سرطان مثانه باشد. راههای درمان شب ادراری در کودکان چیست؟

راههای درمان شب ادراری

مطالعات نشان می دهد که ۱ تا ۲ درصد از بزرگسالان رختخواب را خیس می کنند. اگر چه محققان فکر می کنند که آمار به دلیل ماهیت شرم آور مشکل گزارش نشده است. به جای پنهان کردن راز خود باید درمان های موثری را بررسی کنید. که می تواند به کاهش احتمال شب ادراری و کاهش اضطراب ناشی از خواب شبانه کمک کند. در ادامه به بیان یکی از روشهای درمان شب ادراری در کودکان می پردازیم.

شیر آبی که چکه می کرد

روزی روزگاری در یک شهر بزرگ فروشگاه خیلی بزرگی بود. در این فروشگاه قفسه های زیادی دیده می شد که پر بود از اسباب و وسایلی که برای ساختن خانه لازم است. در یکی از این قفسه های بزرگ شیرهای آب زیادی قرار داشت. شیرهای بزرگ، شیرهای کوچک و در شکل های متفاوت. هر شب بعد از اینکه صاحب فروشگاه در را می بست و به خانه می رفت شیرهای آب شروع می کردند به صحبت با یکدیگر. آنها در مورد آدم هایی که در فروشگاه دیده بودند. لباس ها یا طرز حرف زدن و راه رفتن آنها با هم صحبت می کردند و به این ترتیب با هم خوش و سرگرم بودند.

گاهی اوقات درباره ی اینکه بعد از فروخته شدن چه بر سرشان می آید. چطور از آنها استفاده می کنند. کجا زندگی خواهند کرد با هم حرف می زدند. جیمز گنده شیر محکم و بزرگی بود که برای استفاده در بیرون ساختمان ساخته شده بود. او برای استفاده در باغ خیلی به درد می خورد. هر چه باد و باران و گردو خاک هم می آمد او ناراحت نمی شد. یکی دیگر از شیرها بانو لیزا بود که شیری ظریف و زیبا بود. او هم برای یک وان حمام نفیس در خانه ای زیبا مناسب به نظر می آمد. چون براق و شیک و پیک بود. شیر کوچولوی دیگری هم بود که لیو کوچولو نام داشت. او کوچک بود و به درد یک ظرفشویی کوچک می خورد.

قصه درمانی شب ادراری

لیو کوچولو درخشان و زیبا بود، ولی از چیزی غصه میخورد. لیو کوچولو ناراحت بود، چون چکه می کرد. هر روز صبح وقتی صاحب فروشگاه در را باز می کرد مجبور بود زمین زیر لیو کوچولو را بشوید و خشک کند. چون همیشه حوضچه ی کوچکی از آب زیر او جمع شده بود. صاحب فروشگاه از این قضیه حوصله اش سر رفته بود. او ناچار بود زمین را خشک کند این کار خسته اش میکرد. خب البته لیو هم کلافه شده بود. اما نمی دانست که این اتفاق چگونه پیش می آید صبح از خواب بیدار می شد و می دید که خیس شده است .حدس می زد که حتما نصفه شب در خواب این اتفاق می افتد.

لیو هر کاری که می توانست کرد اما نتوانست جلوی چکه کردن خودش را بگیرد . او واقعا درمانده شده بود. یک شب لیو خوابش نمی برد داشت فکر میکرد. همه ی چراغ های فروشگاه خاموش بودند اما ماه در آسمان بود روشنایی کمی به داخل فروشگاه میداد. همان طور که لیو آنجا نشسته بود و فکر می کرد یک دستکش بیسبال آمد و سر صحبت را با او باز کرد. دستکش به او گفت: تو هم می توانی آن کار را بکنی. لیو پرسید: چکاری را می توانم بکنم؟

درمان شب ادراری

دستکش بیسبال گفت که همه چیز را درباره ی چکه کردن او می داند و میخواهد کمکش کند. دستکش به او گفت: میدانی لیو تو اندامی گلوله شکل در انتهای شکمت داری .این اندام هر وقت تو بخواهی باز و بسته می شود. درست مثل وقتی که من میخواهم توپی را بگیرم .من میدانم که باید باز شوم و کی باید بسته شوم. باید درست در لحظه ی مشخصی به سرعت بسته شوم تا توپ را بگیرم .سپس وقتی که میخواهم توپ را پرتاب کنم باید درست در لحظه
ی مشخصی آن را رها کنم .

وقتی که این کار را درست انجام می دهم. به خودم خیلی افتخار میکنم. اما وقتی که نتوانم در لحظه ی مشخص توپ را رها کنم احساس بدی نسبت به خودم پیدا می کنم. آن اندام گلوله شکل که در انتهای شکمت قرار دارد. درست مثل من کار می کند. می توانی آن را یک کم یا کمی بیشتر یا حتی خیلی بیشتر ببندی. سپس در زمان مناسب آن را آزاد کنی. لیو از دوست جدیدش، دستکش تشکر کرد. بعد از آن لیو چند شب کارهایی را که دستکش به او گفته بود تمرین می کرد. او سعی می کرد اندام گلوله ای خود را بسته نگه دارد تا صبح که می توانست آن را رها کند. اما هرچه سعی کرد نتوانست. لیو باز هم چکه می کرد.

باید تمرین کنید

دستکش دوباره آمد و گفت نگران نباش لیو یاد می گیری که چطور بگیریش. صبح به موقع خود و در جای مناسب یعنی سطلی که آن پایین است رها کنی. فقط باید تمرین کنی. لیو سعی می کرد و بعضی وقت ها آب را نگه می داشت اما نه همیشه. او هنوز چکه می کرد. یک شب همه خوابیده بودند و فروشگاه تاریک بود. حتی شیرها هم خسته شده و به خواب رفته بودند. ناگهان دستکش پیش لیو آمد و او را تکان داد. دستکش فریاد زد لیو. بیدار شو بیدار شو. لیو چشم های خواب آلودش را باز کرد و پرسید چی شده؟

دستکش با لحنی نگران گفت تو باید کمکم کنی. یکی از قفسه ها آتش گرفته است. اگر همین الان کمک نکنی ممکن است تمام فروشگاه بسوزد. لیو گفت: چه کاری از دست من برمی آید چرا تو کاری نمی کنی. دستکش گفت: فراموش نکن که تو یک شیر هستی و آب داری. فقط کافی است آن قفسه را نشانه بگیری و آتش را خاموش کنی. خواهش می کنم همین الان این کار را انجام بده. و گرنه ممکن است خیلی دیر بشود. لیو پاسخ داد: اما من نمی توانم. نمی دانم چگونه باید کنترلش کنم. لیو تو می توانی. فقط خوب فکر کن. تو می دانی چطور این کار را بکنی. آن اندام را بگیر و بعد ولش کن.

چگونه شب ادراری را کنترل کنم؟

لیو لحظه ای فکر کرد و بعد تصمیم گرفت که این کار را امتحان کند. او اندام گلوله شکل را به داخل کشید و سپس به سوی قفسه ای که آتش گرفته بود نشانه گرفت. بعد آن را آزاد کرد. آب به سرعت بیرون آمد و روی قفسه ریخت. لیو باز هم سعی کرد. اندام را گرفت و بعد آن را رها کرد. آب زیادی روی قفسه ریخته شد. او این کار را چندین بار انجام داد تا اینکه بالاخره آتش خاموش شد. دستکش به لیو لبخندی زد و گفت: می دانستم می توانی این کار را بکنی. تو
می دانی چطور اندام گلوله ای انتهای شکمت را بگیری. می دانی هم چطور ولش کنی تا آب روی محل مشخص بریزد. لیو خیلی خوشحال بود. او به خودش افتخار می کرد. چون دیگر می توانست آب را نگه دارد. تمام شب را خشک بماند و خودش را خیس نکند.

Leave a Reply

نوزده − پنج =